سفر

./

چو قطره از وطن خویش رفت و بازآمد | مصادف صدف او گشت و شد یکی گوهر
نه یوسفی به سفر رفت از پدر گریان   | نه در سفر به سعادت رسید و ملک و ظفر
نه مصطفی به سفر رفت جانب یثرب  |   بیافت سلطنت و گشت شاه صد کشور
وگر تو پای نداری سفر گزین در خویش  |   چو کان لعل پذیرا شو از شعاع اثر
ز خویشتن سفری کن به خویش ای خواجه  |    که از چنین سفری گشت خاک معدن زر

سفر؛
چندین سال هست که معنی سفر برام یکم عوض شده، قبلا سفر میرفتم تا فقط مقداری استراحت کرده باشم و فشار فکری از روی فکرم برداشته بشه اما الان سفر میرم که بشناسم، ببینم و یاد بگیرم! الان سفر برام خیلی معنای بیشتری پیدا کرده چون سفر به آدم این فرصت رو میده که فکر بکنی.
بگذارید مثالی بزنم هنگامی که تصمیم به مهاجرت تحصیلی گرفتم دیدی نداشتم که زندگی تنهایی بدون خانواده و مسئولیت یعنی چه؟ وقتی در اتاقم را برای اولین بار بستم و تنها شدم، تنهایی دهشتناکی بهم روی آورد، گویی زیر فشاری عظیم روحم قرار داشت. انگار داشت عوض می‌شد. تازه فهمیده بودم تنهایی یعنی چه!‌دلتنگی هم همینطور، اما اینطور باقی نموند بهتر و بهتر شدم با اولین بار برگشتن به ایران تنهایی را تحمل راحت تحمل کردم. اما سال بعد دیگر ایران و مهمانی و در جمع بودن برایم آسان نبود، به تنهایی خو گرفته بودم. اما مطمئنم با برگشت به ایران و شاید زندگی معمول دوباره جمع هم قابل تحمل خواهد بود. آنگاه روح و روحیات به هر دو حالت خو گرفته. فرقی ندارد تنها باشم یا در جمع هر دو دلپذیر است.
اما سفر تنها سفر فیزیکی نیست، به نظرم سفر میتونه توی زندگی روزمره انسان و حتی توی شهر خودش در حالی که شب برمیگرده خونه و با خانواده معاشرت میکنه اتفاق بیافته! مثلا گذر از یک حالت روحی یا چالشی خاص که برای خودمون تعریف کردیم!
مثلا چند وقت پیش مصاحبه ضیا نبوی بعد از آزادی را می‌شنیدم از اینکه باید در زندان به فکر سلامت خود بود، اینکه زندانیان برای تکه‌ای قند یا حتی نان خشک بهش آویزان میشدند و این مجبور میشده آنها را از خود براند. اشک در چشمانش حلقه زد. از کشته شدن روح گفت از اینکه حالت افراد جنگ دیده‌ای را دارد که مرگ را دیده و شاید تجربه کرده. با خودم فکر کردم چه سفری رفته! مرگ برایش شاید حل شده باشد! حال آگاهانه کمک خواهد کرد از جان خود خواهد گذشت یا خودخواهانه به دنبال زندگی خواهد رفت!
مثال‌ها را زدم تا ببینیم که در طی چند سال اگر شرایطی متفاوت را تجربه کنیم قطعا تغییر خواهیم کرد، قطعا آگاهی بیشتر می‌شود و زیر و بم خودمان را و اطرافمان را بیشتر درک خواهیم کرد.
نمی‌دانم شاید به هم ربط نداشته باشد اما آیه‌ی:
سِيرُوا فِي الْأَرْضِ
{عنکبوت-۲۰ و نمل ۶۹}
را جور دیگری بشود دید و بهترین پیشنهاد باشد نه برای سفر به معنای عام کلمه، بلکه به معنا سیر کردن، غور کردن که ببینیم چگونه خلقت شکل گرفته و چگونه است عاقبت مفسدین و تغییر کنیم.
همه اینا گفتم تا بگم انسان‌ها با تجربیات سفرشون عوض می‌شوند. قبل از اینکه روی عقاید، نظرات و تفکراتمون بخوایم پا فشاری کنیم، شاید بهتر باشه کمی خلوت کنیم، کمی عقاید را به چالش بکشیم.
یکم سفر بریم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *